شب

ساخت وبلاگ
آشپزخانه قدیمی است. با اینکه بین نشیمن و آشپزخانه دری نیست، اما به نظرم همیشه اینطوری نبوده، در آشپزخانه را گمانم بعدترها برداشته اند.  از نشیمن که وارد آشپزخانه میشوی، سمت راست خالی خالی است. یک دیوار است که مستقیم می رود تا برسد به دیوار رو به رو. وسط دیوار رو به رو یک در است که به راهروی ساختمان می خورد و صدای همسایه ها را شب ها که مست بر می گردند می شنود شنید. سمت چپ  ورودی هم پیشخوان اوپن آشپزخانه است. اوپن که نه بیشتر شبیه یک پنجره بزرگ وسط دیوار.  این هم گمانم قبلا اوپن نبوده، دیوار بوده بین نشیمن و آشپزخانه و بعدتر نصفش را برداشته اند و رویش یک سنگ مشکی گذاشته اند و آشپزخانه را به خیال خودشان اوپن کرده اند.  اخر اوپن می خورد به گاز و  یخچال و ماشین ظرفشویی سفید و  کابینت های قهوه ای روشن و سینک، همه اینها در تنها سمت باقیمانده آشپزخانه و این شده که این خانه کابینت هم کم دارد، انقدر کم، که مجبور شدم میز ناهار خوری را بگذارم توی آشپزخانه، کنار دیوار مستقیمِ خالی سمت راست و رویش مایکروفر و بقیه آت و اشغالهایم را بگذارم. گفتم که آشپزخانه قدیمیست و خوب هم بازسازی اش نکرده اند. شب...
ما را در سایت شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsleeplessinboston0 بازدید : 117 تاريخ : سه شنبه 17 خرداد 1401 ساعت: 11:07

پیشگفتارباید فکری به حال این تکلیف نویسی های هر شب  مرتضی برزگر بکنم، گفته که هر شب یک ربع، بیست دقیقه بنویسید تا نوشتن عادتان شود، دغدغه تان شود. گذاشتن یک ربع بیست دقیقه، هر شب، خیلی سخت نیست، مشکل این است که نمیدانم از چه بنویسم که یک ربع بیست دقیقه طول بکشد. دو شب اول را بی مشکل نوشتم، شب سوم، دست گذاشتم روی موضوعی که شب سوم و حتی چهارم هم جمع نشد. اخرش هم متنش نصفه نیمه ماند. اگر می خواستم امشب هم رویش وقت بگذارم، باز هم بعید میدانم به جایی میرسید، به هر حال از روی بی موضوعی نشسته ام، این چرت و پرتها را به خورد شما می دهم. از روی بی موضوعی نیست ها، که موضوع زیاد هست برای گفتن و نوشتن، موضوعی که در بیست دقیقه بشود جمعش کرد و نتیجه گیری اخلاقی کرد نیست. ممکن است حالا پیش خودتان بگویید، تو که انقدر متعهدانه هر شب بیست دقیقه وقت می گذاری، خب هر شب چهل و پنج دقیقه، یک ساعت وقت بگذار. اما خب این یعنی شما من را نمی شناسید، من کلا همه چیز را در حد مینیموم مورد نیازش انجام می دهم، یعنی تا آن حدی که از من خواسته شد و نه بیشتر، حتی اگر مثل الان خودم دوباره بنشینم فایلهای کلاس های داستان نویسی را شش ماه بعد دوباره گوش بدهم.یک تیر و دو نشان (مشق شب پنجم) ساعت چهار و سیزده دقیقه عصر یکشنبه است. مخمل خوابیده اینجا توی اتاقش! صدای جوشیدن آب داخل قابلمه می آید، طبق دستور العمل روی جلد برنج های کیسه ای، باید دو کیسه شان را  داخل سه لیوان آب ولرم بریزید و بگذارید آب به جوش بیفتد و هشت تا ده دقیقه بعد برنج ها را در بیاورید. اما من با یک دست قابلمه را زیر شیر آب گرفته بودم که دستور العمل را دیدم، دیگر حال خالی و پر کردن قابلمه را نداشتم. بعدش هم  قابلمه را که روی گاز گذاش شب...
ما را در سایت شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsleeplessinboston0 بازدید : 123 تاريخ : سه شنبه 17 خرداد 1401 ساعت: 11:07